روانشناسی

تنها بودن با احساس تنهایی چه تفاوتی دارد؟

تنهایی در روزگار مدرن، واقعیتی گریزناپذیر است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. انگلیس و ژاپن منصبی با عنوان «وزیر تنهایی» دارند. هلند، در تقویم خود هفته‌ای را به اسم «آگاهی از تنهایی» نام‌گذاری کرده است و میلیون‌ها وب‌سایت در سراسر جهان، توصیه‌های عملی برای مقابله با اثرات منفی تنهایی ارائه می‌دهند.

با وجود تلاش‌های گسترده برای افزایش آگاهی از تنهایی، متاسفانه هنوز درک درستی از ماهیت آن وجود ندارد. تنهایی همچنان یک تابو محسوب می‌شود و افرادِ تنها، در بیان احساسات خود با مشکل مواجه هستند. شکستن این تابو با درک بهتر تنهایی آغاز می‌شود، در صورتی که اغلب ما هنوز «تنهایی» را با «تنها بودن» اشتباه می‌گیریم و نمی‌توانیم بین «خلوت» و «انزوا» تمایز قائل شویم. در این مطلب از وبلاگ اسنپ‌دکتر، سعی می‌کنیم تعاریف و تمایز این دو مفهوم را روشن‌تر کنیم.

تنهایی چیست و چه تفاوتی با تنها بودن دارد؟

برای تعریف تنهایی، ابتدا باید بزرگ‌ترین سوءتفاهم درباره آن را برطرف کنیم، یعنی اشتباه گرفتن «تنهایی» با «تنها بودن». تنهایی و تنها بودن دو مفهوم متفاوت‌اند که اغلب اشتباه گرفته می‌شوند.

این تفاوت بسیار مهم است: تنهایی احساسی آزاردهنده است، در حالی که تنها بودن حالتی خنثی دارد. اشتباه گرفتن این دو کلمه می‌تواند عواقب جدی داشته باشد.

تنها بودن

تنها بودن به معنای حضور نداشتن هیچ فردی در اطراف شماست؛ یک وضعیت کاملا عینی که با نگاه کردن به اطراف خود می‌توانید آن را تشخیص دهید. اگر هیچ ‌کس دور و برتان نباشد، تنهایید. اگر افرادی اطراف شما باشند، تنها نیستید.

تنها بودن قابل اندازه‌گیری است و هر کسی می‌تواند به راحتی آن را تجربه کند. برای تجربه آن، می‌توانید خود را در حمام حبس کنید، به جنگل بروید یا در نیمه‌شب به خیابان بروید.

حتی می‌توانید این تعریف را گسترش دهید و با دیگران هم تنها باشید. وقتی می‌گویید: «من تنها به سینما رفتم»، طبعا کل سالن سینما را برای تماشای فیلم اجاره نکرده‌اید و در واقع می‌خواهید بگویید که بدون افراد آشنا به آنجا رفته‌اید.

بنابراین، تنها بودن را زمانی تجربه می‌کنید که بدون همراه باشید. این وضعیت، نه خوب است و نه بد. یک حالت خنثی است.

مزایای تنها بودن

برخی افراد از تنها بودن لذت می‌برند و آن را فرصتی برای تفکر، خلاقیت و آرامش می‌دانند. در مقابل، برخی دیگر از تنها بودن متنفرند و آن را تجربه‌ای ناخوشایند و آزاردهنده می‌دانند.

تنها بودن در خلوت دلخواه، مزایای بسیاری دارد:

  • فراهم کردن فرصتی برای تفکر، خلاقیت و پرورش ایده‌ها
  • بهبود تمرکز و افزایش بهره‌وری
  • دور شدن از شلوغی و استرس روزمره و دستیابی به آرامش و سکوت
  • خودشناسی و مراقبت از خود، فرصتی برای شناخت بهتر خود، ارزش‌ها و اهداف
  • ارتباط عمیق‌تر با خود و توجه به نیازهای عاطفی‌
  •  امکان تجدید قوا

احساس تنهایی

بر خلاف تنها بودن، تنهایی یک واقعیت عینی نیست و با شمارش تعداد افراد اطراف شما تعیین نمی‌شود. احساس تنهایی، مستقل از تنها بودن یا نبودن شماست. شما می‌توانید بدون احساس تنهایی تنها باشید (آن را خلوت می‌نامند)، یعنی در چهاردیواری خودتان حال خوبی داشته باشید، با خودتان خلوت کنید و بدون هیچ غم و اندوه عمیقی به فعالیت‌های مورد علاقه‌تان مشغول شوید. و برعکس، می‌توانید در حالی که دور و برتان شلوغ است، احساس تنهایی کنید.

تنها بودن چیزی است که «هستید»، تنهایی چیزی است که «احساس می‌کنید».

شاید فکر کنید طبیعی است که اگر دور و بر کسی خلوت‌ باشد، بیشتر احساس تنهایی ‌کند، اما لزوما این‌طور نیست. به گفته فیلسوف نروژی، لارس اسوندسن: «هیچ ارتباطی بین تنها بودن فیزیکی و شدت احساس تنهایی وجود ندارد». در بسیاری از موارد، افرادی که احساس تنهایی می‌کنند، به اندازه افرادی که این حس را ندارند، زمان خود را در کنار دیگران می‌گذرانند.

تنهایی زمانی است که شما آرزو می‌کنید همراهی بهتری را تجربه کنید، صرف نظر از اینکه تنها باشید یا با دیگران.

به همین دلیل است که توصیه رایج و بدون شک خیرخواهانه «از خانه بزن بیرون و با مردم آشنا شو» راه‌حل تنهایی نیست. یا دست کم، تمام راه‌حل نیست. اسوندسن می‌گوید: «مهم این نیست که فرد تا چه اندازه توسط دیگران احاطه شده باشد، بلکه مهم‌تر این است که فرد چگونه رابطه‌ای را با دیگران تجربه می‌کند.» اولیویا لینگ، نویسنده بریتانیایی، هم این نظر را تایید می‌کند: «تنهایی لزوما به تنها بودن فیزیکی مربوط نیست، بلکه به معنای فقدان ارتباط، نزدیکی و خویشاوندی است: ناتوانی در یافتن صمیمیت به اندازه دلخواه، به هر دلیلی.»

ما انسان‌ها موجودات اجتماعی هستیم. نیاز به زندگی در اجتماع در DNA ما برنامه‌ریزی شده است. همه ما به دوستی و عشق در زندگی خود نیاز داریم. روابط معنادار با دیگران یکی از مهم‌ترین عوامل داشتن زندگی شاد است. تنهایی، دردی عاطفی است که در صورت فقدان ارتباطات اجتماعی معنادار تجربه می‌کنیم، یعنی یک نیاز مهم ما برآورده نمی‌شود.

گای وینچ، روان‌شناس آمریکایی، می‌گوید: «آنچه تنهایی را رقم می‌زند، نه کمیت روابط ما، بلکه کیفیت ذهنی آن‌ها، میزان درک ما از انزوای اجتماعی یا عاطفی است.» مسئله این است که چقدر روابط خود را با دیگران معنادار (یا بی‌معنا) ارزیابی می‌کنید.

احساس تنهایی چگونه احساسی است؟

تنهایی یک احساس پیچیده و فردی است و هرکس آن را به شیوه‌ای متفاوت تجربه می‌کند. با این حال، برخی احساسات مشترک میان افراد تنها وجود دارد.

افراد تنها اغلب احساس غم، جدا افتادگی، انزوا، بیگانگی، درک نشدن، طرد شدگی، آسیب‌پذیری، اضطراب، شرم، ناامیدی و درماندگی می‌کنند. در واقع، آن‌ها حس می‌کنند که از دایره ارتباطات و پذیرش کنار گذاشته شده‌اند. برخی ممکن است حتی احساس خشم یا کینه‌توزی کنند. این احساس می‌تواند بسیار دردناک باشد، زیرا نیاز اساسی انسان به تعلق خاطر برآورده نمی‌شود.

تنهایی به معنای فقدان ارتباط عمیق و صمیمانه با دیگران است. در این حالت، حتی در حضور افراد دیگر نیز ممکن است احساس انزوا و جدایی وجود داشته باشد.

از آنجایی که تنهایی نتیجه یک نیاز برآورده نشده است، به طور طبیعی با یک میل همراه است. میل به ارتباطات معنادار، آرزوی غلبه بر فاصله ذهنی بین خود و دیگران.

احساس تنهایی با نیاز شدید به چیزی که کمبودش احساس می‌شود همراه است: پذیرش، ارتباط، همدمی، صمیمیت، احساس شنیده شدن، فهمیده شدن و اتصال. اگرچه همه این‌ها به حضور فیزیکی افراد دیگر نیاز دارد، اما کافی نیست. زیرا فرد تنها حتی در میان مردم نیز ممکن است احساس جدا افتادگی و طرد شدن داشته باشد. 

اولیویا لینگ این وضعیت را این‌گونه توصیف کرده است: «من اغلب احساس می‌کردم که در یک حباب شیشه‌ای محبوس شده‌ام، می‌توانستم همه چیز را خیلی واضح ببینم اما توانایی آزاد کردن خودم یا ایجاد آن نوع ارتباطی که می‌خواستم را نداشتم.»

پیامدهای احساس تنهایی

افسردگی با درمان

احساس تنهایی ممکن است برای هر فردی به طور موقت رخ ‌دهد، اما تبدیل آن به یک تجربه مزمن می‌تواند پیامدهای جدی برای سلامت جسم و روان داشته باشد.

افراد تنها اغلب زندگی را کمتر رضایت‌بخش، ارزشمند و معنادار می‌بینند. همچنین، تنهایی با فشار خون بالا، بیماری‌های قلبی عروقی و سکته مغزی، تضعیف سیستم ایمنی بدن، افزایش هورمون‌های استرس، خطر ابتلا به زوال عقل، اختلال خواب، تغییر عملکرد مغز، کاهش توانایی‌های ذهنی و تمرکز، رفتار ضد اجتماعی، افزایش مصرف الکل، مواد مخدر و سبک زندگی ناسالم مرتبط است. علاوه بر آن، ارتباطی قوی بین تنهایی با افسردگی و خودکشی وجود دارد.

از سوی دیگر، بزرگسالان تنها، نسبت به افرادی که تنها نیستند کمتر ورزش می‌کنند. رژیم غذایی‌شان چرب‌تر است، خواب آن‌ها مفید نیست و در طول روز بیشتر خسته می‌شوند. تنهایی همچنین تنظیم فرایندهای سلولی در عمق بدن را مختل می‌کند و فرد را در معرض پیری زودرس قرار می‌دهد.

ریشه‌های احساس تنهایی

احساس تنهایی می‌تواند ریشه در تجربیات مختلفی در دوران کودکی و بزرگسالی داشته باشد. یکی از مهم‌ترین این تجربیات، فقدان مراقبت و توجه عاطفی در دوران نوزادی است. زمانی که نوزاد بودیم، اگر گریه می‌کردیم و کسی به کمک ما نمی‌آمد، ممکن بود احساس ناامیدی و ترس از مرگ را تجربه کنیم. این تجربه ناخودآگاه می‌تواند احساس تنهایی را با مرگ مرتبط کند.

سایر ریشه‌های مهم تنهایی عبارتند از:

  • عوامل اجتماعی: کمبود روابط اجتماعی، انزوای اجتماعی، فقدان حمایت اجتماعی، تبعیض، جابه‌جایی، مهاجرت، طلاق و…
  • عوامل فردی: عزت نفس پایین، اضطراب اجتماعی، افسردگی، درون‌گرایی، مهارت‌های ارتباطی ضعیف، ترس از صمیمیت، سوء استفاده و رها شدگی در دوران کودکی، رها کردن عاطفی خود، عدم پذیرش خود، افکار منفی و مخرب و…

مکانیسم‌های ناسالم برای مقابله با احساس تنهایی

در دوران کودکی و نوجوانی برای مقابله با احساس تنهایی، ممکن است استراتژی‌های ناسالمی را یاد بگیریم. برخی از این استراتژی‌ها عبارتند از:

  • قطع ارتباط با بدن: به جای تمرکز بر احساسات خود در بدن، توجه خود را به افکارمان در ذهن معطوف می‌کنیم.
  • قضاوت خود: خودمان را به خاطر عدم دریافت عشق و توجه کافی سرزنش می‌کنیم و احساس ضعف و بی‌کفایتی می‌کنیم.
  • بی‌حسی: از طریق غذا، تلویزیون، سیگار یا الکل سعی می‌کنیم احساسات ناخوشایند تنهایی را بی‌حس کنیم.
  • کنترل دیگران: برای جلب توجه و عشق مورد نیاز، از رفتارهای کنترلی مانند عصبانیت، انطباق بیش از حد یا اطاعت افراطی استفاده می‌کنیم.

این استراتژی‌های مقابله‌ای ممکن است در کوتاه‌مدت احساس تنهایی را تسکین دهند، اما در درازمدت می‌توانند پیامدهای منفی داشته باشند. رها کردن خود و تلاش برای کنترل دیگران، ما را از صمیمیت واقعی و ارتباط عاطفی دور می‌کند و احساس تنهایی و پوچی را تشدید می‌کند.

راه‌های سالم برای مقابله با احساس تنهایی

رابطه زناشویی - عشق

خوشبختانه، راه‌های سالمی برای مقابله با تنهایی وجود دارد. برخی از این راه‌ها عبارتند از:

  • ارتباطات سالم: برقراری و حفظ ارتباط با دوستان، خانواده و اعضای گروه‌های اجتماعی می‌تواند به ما کمک کند تا احساس تعلق و حمایت داشته باشیم.
  • فعالیت‌های اجتماعی: شرکت در فعالیت‌هایی که از آن‌ها لذت می‌بریم، مانند ورزش و سرگرمی، گذراندن وقت در طبیعت یا کار داوطلبانه، نه تنها روحیه ما را شاداب می‌کند، بلکه فرصت‌هایی برای تعامل با دیگران و رهایی از تنهایی فراهم می‌کند.
  • تمرکز بر خود: مراقبت از خود، ورزش، خواب کافی و تغذیه سالم می‌تواند به ما کمک کند تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشیم و با احساسات خود به طور سالم‌تر ارتباط برقرار کنیم.
  • ذهن‌آگاهی و مدیتیشن: تمرینات ذهن‌آگاهی و مدیتیشن به تمرکز بر لحظه حال و پرورش ذهنیت مثبت کمک می‌کنند و می‌توانند در کاهش احساس تنهایی موثر باشند.
  • کمک گرفتن از متخصص: اگر احساس تنهایی شما شدید و طاقت‌فرسا است، صحبت با یک روان‌شناس یا مشاور می‌تواند به شما در درک ریشه‌های تنهایی و یافتن راه‌های سالم برای مقابله با آن کمک کند.

تفاوت تنها بودن و احساس تنهایی

حالا که تا حد زیادی با احساس تنهایی و تنها بودن آشنا شدیم، بیایید یک جمع‌بندی از تفاوت‌های کلیدی این دو داشته باشیم:

  • تنهایی یک احساس است، در حالی که تنها بودن یک وضعیت فیزیکی است.
  • تنهایی ناشی از فقدان ارتباط عاطفی است، در حالی که تنها بودن لزوما به معنای فقدان ارتباط عاطفی نیست.
  • تنهایی می‌تواند پیامدهای منفی برای سلامت روان و جسم داشته باشد، در حالی که تنها بودن لزوما پیامد منفی ندارد و حتی می‌تواند مثبت باشد.
  • تنها بودن، انتخابی آگاهانه برای گذراندن وقت به دور از هیاهوی دنیای بیرون است. این سکوت پرمعنی، فرصتی برای خودشناسی، خلاقیت و تعالی عاطفی فراهم می‌کند. در مقابل، تنهایی احساسی ناخوشایند از انزوا و فقدان ارتباطات اجتماعی است. این احساس می‌تواند به غم، اضطراب و افسردگی منجر شود.
  • افراد تنها تمایل دارند خود یا دیگران را به خاطر احساس تنهایی‌شان سرزنش کنند. اما افرادی که از تنها بودن خود لذت می‌برند، افکار و احساسات خود را به طور کامل می‌پذیرند. آن‌ها از تنها بودن نمی‌ترسند و آن را فرصتی برای رشد شخصی در نظر می‌گیرند.
  • تنهایی با احساس آشفتگی و ناآرامی درونی همراه است. افراد تنها ممکن است به دنبال راه‌هایی برای فرار از این احساسات، مانند اعتیاد به مواد مخدر یا الکل، باشند. اما تنها بودن می‌تواند به افراد احساس آرامش، تمرکز و صلح درونی بدهد و فرصتی برای رهایی از استرس و شلوغی زندگی روزمره است.
  • افراد تنها اغلب برای کسب شادی به دیگران وابسته‌اند. آن‌ها ممکن است عزت نفس خود را بر مبنای تایید دیگران بگذارند و اگر احساس کنند مورد پذیرش نیستند، ناامید شوند. اما افرادی که خودخواسته تنهایی را انتخاب می‌کنند، از استقلال و خودکفایی لذت می‌برند. آن‌ها به توانایی‌های خود اعتماد دارند و از گذراندن وقت به تنهایی لذت می‌برند.

سخن آخر

در این مطلب، به کاوش در دنیای ظریف تنهایی و تنها بودن پرداختیم و دریافتیم که این دو مفهوم، با وجود شباهت ظاهری، پیامدهای متفاوتی برای ما دارند. تنهایی احساسی ناخوشایند است که از فقدان ارتباطات معنادار و صمیمیت ریشه می‌گیرد، در حالی که تنها بودن حالتی خنثی است که می‌تواند فرصتی برای رشد، خلاقیت و تعالی فردی باشد. با درک این تفاوت و یافتن تعادل میان این دو، می‌توانیم از مزایای تنها بودن بهره‌مند شویم و در عین حال از پیامدهای منفی تنهایی در امان باشیم.

برای دریافت کمک‌های تخصصی، می‌توانید از مشاوره روان‌شناسی آنلاین و تلفنی اسنپ‌دکتر استفاده کنید. 

منبع
mediummindbodygreenstephanjoppichverywellmind
مشاوره پزشکی

اسنپ دکتر

تیم تحریریه اسنپ‌دکتر، از مترجمان و نویسندگانی تشکیل شده که سال‌ها در حوزه‌های پزشکی، روانشناسی و خبر مشغول نگارش و تولید محتوا بوده‌اند. آنها در تلاش هستند تا با ترجمه مقالات، مطالب و اخبار بروز از منابع معتبر بتوانند سطح آگاهی کاربران اسنپ‌دکتر را درباره انواع بیماری‌ها، داروها و مسائل پزشکی و روانشناسی بالا ببرند و تا حد امکان به برخی از دغدغه‌ها و مشکلات پزشکی آنها پاسخ دهند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا